توسل به سیدالشهدا علیه السلام
تا گــریه بر حـسیـن تـمنـّای خلقت است بین من و تـمــام مــلائـك رقــابـت است نزدیــك می كـنـد دل ما را به هم حسیـن این اشك روضه نیست، كه عقد اخوت است مقبول اگر شداست نمازی كه خوانده ایم مُهر قبـولیش به خــدا مُهر تــربت است ما از غــدیـر سیـنه زن كــربــلا شــدیم این دست های رو به خدا دست بیعت است پیــدا شدیـم هرچه در این راه گــم شدیم یعنی فقط حـسیـن چــراغ هــدایت است از دخــل آبــروی حسیـن است خرج ما نوكر برای صاحبش اسباب زحمت است قرآن و منبر و دوسه خط روضۀ عطش ساعات خوب هفته همین چند ساعت است حالا كه بغض بسته به من راه حرف را مقتل بخوان كه موقع ذكر مصیبت است افــتـاده بود روی زمین زیــر دست و پا شعرم تمــام می شـود اینجا روایت است |